ديشب خوابتو ديدم...
ديشبم پر از احساس بود...
پراز يك حس ناب بود...
ديشب خوابتو ديدم عزيزم...
خواب حسرتمو ديدم...
جلوت نشسته بودم...زل زده بودم تو چشات...
تواون چشماي قشنگت كه حتي تو خوابم منو مست مست ميكرد
راستي ديشب چقد خوشگل بودي...
مث هميشه برام بينظير بودي...
اومدي جلو...محكم بغلم كردي...
با دستات صورتمو گرفتي...محكم لبمو بوسيدي...
تمام صورتمو بوسه زدي...
چقدحس خوبي داشتم...
نه اشتبا نكن...نه حس شهوت...
يه حس غريب اشناي عاشقانه...
حس اينكه چقد براي هم زندگي هستيم...
نفس هم هستيم...
دلم برات تنگ شده...
منو ببخش...
هنوز نميدونم اين چه حماقتي بود كه كردم؟؟؟
هنوز نميدونم واقعا چرا تركت كردم...
ولي ميدونم هنوزم...
هنوزم منتظر زنگتم...
هنوزم منتظراس ام اس هاي دم صبتم...
هنوزم كه ميرم بيرون همرو شكل تو ميبينم...
منتظرتم...
من رفتم ميدونم...ولي بدون...
هميشه منتظرم كه بياي دنبالم...
بياي بگي دوسم داري...عاشقمي...ديوونمي...
من هنوزم ديوونتم
